Saturday, May 22, 2010

تجزیه



از چشمانم اب سبز رنگ لزجی میاید
پوستم پلاسیده و نرم شده و موهای تنم با کوچکترین لمسی از پوست جدا میشود
صبح که میخواستم جوراب بپوشم دیدم چیزی از انگشتهای پام نمونده
سینم شروع به خارش که میکنه میخوارونمش و بافتهاش زیر ناخنم میمونه
میترسم برم حموم زیر اب تموم شم
یا اینکه زیر افتاب از یه صبح تا ظهر تجزیه شم
اخ حلقه ازىواجم رو چيكار كنم؟
نذارید مورچه ها با خودشون ببرن
اوف چه بوی بدی میاد.....ه

9 comments:

گلناز said...

باید خشک بشی، منجمد بشی، اونوقت نه تجزیه می شی ، نه میریزی!

کار از سیلی و اینا گذشته، باید ببینی چه جوری از درون خودم رو گاز می گیرم!

مریمی said...

کلاغا

میم.دال said...

حمید؟
توام با این پستت. ای بابا. شماها چتون شده؟

خــآتون خــآموش said...

تجزیه نه حمید نه ..

تکثیر شو ...تکثیر شو...

خــآتون خــآموش said...

حلقه ازدواجت رو بده به من خودم نیگه میدارم برات :دی

خــآتون خــآموش said...

صد دفعه بهت گفتم فینت رو نکش بالا...بیاه ه ه حالا ببین از چشمات زده بیرون...

مهتا said...

منو یاد کافکا انداخت این نوشته !!!!

rasool moien said...

چه قدر شبیه من بود ... البته بدون حلقه لزدواجش ...

مریمی said...

بوی خودمه