Monday, May 24, 2010

سه قطره خون


" دو ماه پيش بود يك ديوانه را در آ ن زندان پائين حياط انداخته بودند، با تيله شكسته شكم خودش را پاره
كرد، روده هايش را بيرون كشيده بود با آنها بازي مي كرد . ميگفتند او قصاب بوده ، به شكم پاره كردن عادت
داشته . اما آن يكي ديگر كه با ناخن چشم خودش را تركانيده بود ، دستهايش را از پشت بسته بودند . فرياد
ميكشيد و خون به چشمش خشك شده بود . من ميدانم همة اينها زير سر ناظم است


پ ن 1: نشعه داروی آلرژی هستیم و من حیث المجموع امروز دنیا به تخم شریفمون هم نیست
پ ن 2: صادق هدایت مث چای نبات رو نشعگیه