Monday, November 9, 2009

توهم

از خواب پریدم
گیج و منگ.
من داشتم باهاش تلفنی حرف میزدم! موبايلم كوش؟ اه......این که خاموشه
تلفن خونه.........اونم که دستم نیست
سرم داره از فرط سنگینی کوبیده میشه به زمین تپش قلبم تنده
اس ام اس میزنم:خوابیدی؟
جوابی نیست.
دستی روی پیشونی خیس شدم میکشم
کم کم به خودم میام ساعت رو نگاه میکنم 1.30 نیمه شبه
اره داره یادم میاد ساعت 12.30 با هم خداحافظی کردیم
اروم گرفتم
حول ورم داشته بود نکنه رفته
بدنم اروم گرفت ولی سردردش رو به یادگار گذاشت
ساعت 10.30 هنوز سرم درد میکنه