فراموش كرىم پاهایم را بر بامی داغ و سوزان از التهاب تابستان
هراسان ، سینه خیز خود را به بام رساندم
کفشی بود و کلاغی با شصت پایی اشنا بر منقار
هراسان ، سینه خیز خود را به بام رساندم
کفشی بود و کلاغی با شصت پایی اشنا بر منقار
من همان مجنون مست ياغي ام