Sunday, November 22, 2009

انصراف

اينجا قرار بود یه داستان باشه
ولی نیست.
چون نویسندش کلا منصرف شد از نوشتنش
چرا؟.......
فقط میشه گفت زندگی ادمهارو جاهایی میبره و کسایی رو جلوشون میگذاه که هرکدوم به نحوی برگی از سرنوشت ادم رو مشق میکنن و لاجرم ادم هم مدادی میشه واسه مشق کردن برگهای سرنوشتشون.
اما این که حالا و بعد از گذشت روزها با یه جابجایی فصل و ماه یاد اون روز ها میافتی و دلت میخواد مغزت رو بریزی روی کاغذ.
اما نمیشه.
اون ورقها زیر خروارها ورق دیگه مونده واون ادمها هم لای ملیون ها ادم گم شدن.
الان برگ زندگیتو یه جور دیگه داری سیاه میکنی ،با یه سری ادمهای دیگه پس بهتره نذاری خط خطی شه.
اقا اصلا انصراف. انصراففففففففففففففف.......
بیخیال