میرسد روزی که تورا در وسط میدان شهر به دار اویزم
ان روز قبل از رقصیدنت در باد
انگشتانم را در چشمانت فرو میکنم
تا بترکانم تخم بگایی را
ان روز قبل از رقصیدنت در باد
انگشتانم را در چشمانت فرو میکنم
تا بترکانم تخم بگایی را
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
Posts
16 comments:
مرده‌ی این نگاه نوتم به واژه‌هایی از این‌دست
لطفن بنده را نیز در آن روز تاریخی به میدان شهر دعوت کنید.
سپاسگزارم
ان روز ما نیز تو را همراهی میکنیم
بنده در همان روز که در وبلاگم کامنتش را گذاشته اید، همراهتان هستم!!!!
فقط اینطرفتر دارم به رستگاری دعوت می کنم تا کمی رد گم شود، دوست عزیز
عجب!!!
پس جریان اینطوریه؟!؟
باشه شما همون روز که چوبه دار رو علم کردی مارو خبر کنی بسه!
خدا مرد
و ما هنوز هستیم رفیق با آیه های ابلیس
باور کن که من به صلابه‌اش کشیدم آن مترسک را
عروسک خیمه‌شب‌بازی دجالان را
این واگویه‌ها هم قدیمی اند و هم زبان حال بسیاری که هنوز تک‌گویی‌های خویش را دارند با خدا و بر گمان اند که از پس هر بارانی و خردک آفتابی خدایی بر زمین ترک‌خورده‌ی آرزوهاشان می‌تابد
اولین پله برای سلاخی خدا شاید پایین
کشیدنش از برج عاج کبریایی است
و برهنه کردنش در برابر دیدگان حیران آنان که سجاده‌نشینان امروز و دیروز اند
شاید
و قرن‌ها پیش من در من چوبه‌ای برپا کردم از برای آویختن خداوندگارانی از همه دست و پیش از همه آن مترسکی که روزی در میدان شهر خواهی آویختش به دار
الهی آمین...
دایی تخم بگایی امپراطور رو میخوای چیکار کنی؟
!!!!
daee hala hey az chiza begu ta bidar she,bebin mituni hale khubeto kharab koni!
nakon in kararo
bidaresh nakon
سلام
کمک !!! نمی دونم چرا من نمی تونم به میلم و بلاگم دسترسی داشته باشم ... خیلی امتحان کردم و از هر کانکشنی بگی امتحان کردم... : (
قبلا هم مشکل داشت و فیلتر بود ... اما الان اصلا نمی تونم نه اینکه پسورد لو رفته باشه ، یک ساعت لود می کنه و بعد سرور ارور میده !!!
در مورد پستت:
رقص روی چوب را به ما زیاد خوراندند، می خواهم زنده باشند و ببینند شادی و رقص ما را روی زمین
می رسد آن روز...
http://www.iloveim.com
خیلی خشن بود .. می ترسم
از شما که نترسیدم.. از تصور اون صحنه شعر ترسیدم :)
به اميد همان روزي كه همه با هم بتركانيم هر تركاندني را!
Post a Comment