Monday, October 11, 2010

چهل سالگی

بیست سالی میشد که از قطع رابطشون میگذشت
دلیل جداییشون کاملا کودکانه و خام بود
شش ماه بعد از اون جدایی دختر ازدواج کرد و پسر قطره قطره اب شد
ده سال بعد هم پسر عشقی دوباره پیدا کرد و ازدواج کرد
چند روزیه حال مرد مسن ریخته به هم
چون زن مسنی رو دید که بیست سال بود ندیده بود
تو این ده سال با عشق جدیدش زیبا زندگی کرده بود
ولی زن نوزده سال در کنار مردی و با خاطرات معشوقش جون کنده بود
حتی خودشو از لذت داشتن فرزند هم محروم کرده بود

10 comments:

گلناز said...

آدم فقط نگاه می کنه و همه چیز را اسلوموشن می بینه... انگار نمی شه یقه ی کسی رو چسبید. انگار فقط باید نگاه کرد...

خــــآتون خـــآموش said...

همیشه از پیش اومدن این اتفاق می ترسم ..

yahda said...

وقتی جدا شدی، باید کلن بکنی!
کاش بشه

maryam.E said...

واقعا

الي said...

كسي كه كودكانه رابطه اي رو قطع مي كنه كودكانه و خام هم زندگي ميكنه و مثلن خودشو از بچه هم محروم مي كنه...

شفق said...

بیخیال
جدایی یعنی خداحافظ
نباید تو مسئله گیر کرد

مریم-مرجان said...

زندگی کردن
تلف بودن
پلاسیدن
نطفه ای را پرورش دادن
برای زندگی کردن
واین تکرار تکرار است
عجیبه واقعاّ عجیبه

wizen said...

سلام حمید
دلم خیلی برای همتون تنگ شده
پستت خیلی خوب بود
جای کار داره واسه جذاب تر شدنش
اما موضوع خوب بود
حمید همیشه بهت سر میزنم اما نمیدونم چرا باز نمیشه کامنتینگت

Miss Ferii said...

باید اون ردپا رو تا ابد پاک کرد.سخته ولی ممکنه.!ا

CROC said...

..... to in donya