Sunday, September 26, 2010

من و تو و اون بودیم از یه قطره

میگفت احساس میکنم تو کشور خودم خارجی هستم
وقتی این حرف رو زد که
یکی داشت از چرب زبونی به روش بچه حزب الهی حرف میزد
و اینکه چطورکارش رو با این چیزها راه میندازه
بدجوری به فکر فرو رفتم
واقعا چقدر زجر اوره ادم تو وطن خودش اقلیت باشه
اینکه بقیه بتونن و تو نتونی فقط به این دلیل که جنست فرق داره
اینه سهم ما توی اجتماع

2 comments:

خــــآتون خــــآموش said...

این چیزها اینقدر عادی شده که دیگه ملت هم داره براشون مسجل میشه که باید همینجوریا کارت رو راه بندازه ..

گلناز said...

اقلیت بودن را زمانی فهمیدم که دوستانِ کرد و سنی ام زیاد شدند. واقعا باید فکر کرد!