میگفت احساس میکنم تو کشور خودم خارجی هستم وقتی این حرف رو زد که یکی داشت از چرب زبونی به روش بچه حزب الهی حرف میزد و اینکه چطورکارش رو با این چیزها راه میندازه بدجوری به فکر فرو رفتم واقعا چقدر زجر اوره ادم تو وطن خودش اقلیت باشه اینکه بقیه بتونن و تو نتونی فقط به این دلیل که جنست فرق داره اینه سهم ما توی اجتماع
نمیدانم زیر بار کدامین نکبت قرق افیون شدی ولی خوب بخاطر دارم که جزوی از دل خنده های پاتوق همیشگی بودی با موهایی به سبک کاکرو یوگا(کارتون فوتبالیستها). شاید دیدن از تو بد تر های غریبه برایم سهل تر باشد ولی تو را که چهره سالمت از روزگاران نه چندان دور در ذهنم است ،اینگونه نمیتوانم هضم کنم اما تو نیز دیر یا زود رفتنی هستی یا کنج دیوار با کرم در مخ یا در جوی ابی یخ زده از سرمای سگ کش زمستان دیشب بوی گندیدگیت به مشامم خورد
كلاس پنجم ابتدایی بود ،هنوز پشت لبش سبز نشده بود برای کلاس تقویتی ریاضی به خونه معلمشون رفت درس یه بهونه بود بعد از اون کابوس و عقده وجودش رو گرفت الان سی سالشه و هنوز ازدواج نکرده معلم ریاضیه ومهمترینکارش کلاس تقویتیه با دانش اموزهای ابتدایی تو دخمه خودش