Thursday, May 13, 2010

گایش


اسمون سرد کینه هنوزم رو سرزمینه
صدای زوزه گرگها توی گوشم با طنینه
هنوز هم شبهای جنگل پر جغد و پر خفاش
اره اینه درد این من همهء روزها و شبها
صحبت از سرما و سرماست
اون که یخ بسته دل ماست
صحبت از درده و دردهاست
اون که نیست عشق به فرداست
صحبت از حق و عدالت
کارشون جور و قصاوت
صحبت از صلح و عدالت
حرفی شد به شکل عادت

پ ن: این کار قرار بود به عنوان یه کار متال ضبط بشه ولی نشد

11 comments:

خــآتون خــآموش said...

چرا نشد؟؟

اما میشه یه روزی میشه ...

مهتا said...

آخ به دلهای ما ..

گلناز said...

لعنت...
این سرزمین با این دلها چه می خواهد بکند دیگر؟!

Miss Ferii said...

صحبت از درده و دردهاست..
دلم می گیره.

maryam.E said...

زمستان است

هستی said...

حیف که نشد..

خیلی شعرش قشنگه.. آدم رو یاد زمستان اخوان ثالث می اندازه...

شاد زی همیشه..

هستی said...

حیف که نشد..

خیلی شعرش قشنگه.. آدم رو یاد زمستان اخوان ثالث می اندازه...

شاد زی همیشه..

میم.دال said...

درد من اینها همه هست، اما
همه این نیست رفیق

گلناز said...

متاسفانه اینجا هنوز هیچ خبری نیست دوستِ من. هنوز لایقِ آرامش نشده ام...مرسی

پری said...

گر بدین سان زیست باید پست

من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را

به رسوایی نیاویزم بر بلند کاج خشک کوچه ی بن بست

rasool moien said...

سرد است ... سرد ... زمستان ماندگار شده، به عمو نوروز بگویید اینجا خیلی وقت است چشم انتظار آمدنش هستیم ...
ببین شاید خواب است یا مرد؟
...
آره واقعا حیف نشد ... زیباست