تمام روز در حصار پنجره ایست که میزاید شبهای مرا
در پس این پنجره ماده گاوی را میشناختم که ازمیمون پیری ابستن بود
بینوا تاب پس انداختن نطفه پیر شیطان را نداشت
بعد مرگش اسمان در پس ان پنجره مرد
حس چندش دارم معده ام بالامی اید از حلقومم
نفس سرد کرختی را در نفسم میفهمم
به گمانم نطفه بسته در من
در پس این پنجره ماده گاوی را میشناختم که ازمیمون پیری ابستن بود
بینوا تاب پس انداختن نطفه پیر شیطان را نداشت
بعد مرگش اسمان در پس ان پنجره مرد
حس چندش دارم معده ام بالامی اید از حلقومم
نفس سرد کرختی را در نفسم میفهمم
به گمانم نطفه بسته در من
5 comments:
با این پست حالمو دگرگون کردی:(
الان دیگه مهم نیست که گاو از گاو آبستن بشه یا از میمون، الان دیگه آبستن میشن ...... حالا از هر کی..
.. روزگار آبستن حوادث میشه، گاو از میمون آبستن میشه..... چه میشه کرد
....
چه حال خرابی پیدا کردم....
شاد زی دوست خوبم..
تا دیر نشده سقطش کن ...
نذار بزرگ بشه...
همه ما بالا خواهیم اورد
تمامی نطفه های شیطانی را....
همه آبستن دردیم ...دلم استفراغ دسته جمعی می خواهد...
زور که می زنیم
زایش ِ ما تراژیک تر میشه
حالا زور می زنی؟
Post a Comment