Thursday, May 6, 2010

فرزند شیطان


تمام روز در حصار پنجره ایست که میزاید شبهای مرا
در پس این پنجره ماده گاوی را میشناختم که ازمیمون پیری ابستن بود
بینوا تاب پس انداختن نطفه پیر شیطان را نداشت
بعد مرگش اسمان در پس ان پنجره مرد
حس چندش دارم معده ام بالامی اید از حلقومم
نفس سرد کرختی را در نفسم میفهمم
به گمانم نطفه بسته در من



5 comments:

پری said...

با این پست حالمو دگرگون کردی:(

هستی said...

الان دیگه مهم نیست که گاو از گاو آبستن بشه یا از میمون، الان دیگه آبستن میشن ...... حالا از هر کی..
.. روزگار آبستن حوادث میشه، گاو از میمون آبستن میشه..... چه میشه کرد
....

چه حال خرابی پیدا کردم....


شاد زی دوست خوبم..

خـآتون خــآموش said...

تا دیر نشده سقطش کن ...

نذار بزرگ بشه...

همه ما بالا خواهیم اورد


تمامی نطفه های شیطانی را....

گلناز said...

همه آبستن دردیم ...دلم استفراغ دسته جمعی می خواهد...

میشا و بیگاه said...

زور که می زنیم
زایش ِ ما تراژیک تر میشه
حالا زور می زنی؟