برای تو مینویسم ای مرد سبز ترین روزهای تاریخ
برای تو که نام انقلاب را یدک کشت گذاشتند
تا روحت را دور تا دور گستره هستی نامور سازد
کاش بودی و نرم جنبش ما را هم مزین میکردی
به عطر گرم تابستان سوزان
کاش بودی و درس مقاومت را دیکته میکردی
به رهبرانی که قدشان از نعره ها و خشم و اشک ما کوتاهتر بود
که امروز من به جای اشک ریختن با سرودهای انقلابی دور دستها
غسل میدادم گرد رزم را از روی امیدوارم
برای تو که نام انقلاب را یدک کشت گذاشتند
تا روحت را دور تا دور گستره هستی نامور سازد
کاش بودی و نرم جنبش ما را هم مزین میکردی
به عطر گرم تابستان سوزان
کاش بودی و درس مقاومت را دیکته میکردی
به رهبرانی که قدشان از نعره ها و خشم و اشک ما کوتاهتر بود
که امروز من به جای اشک ریختن با سرودهای انقلابی دور دستها
غسل میدادم گرد رزم را از روی امیدوارم
13 comments:
narin dige too maghzemoon babajan
narin .. narin
شب از نیمه گذشته است،
اما هنوز به صبح بسیار مانده.
روز که می رفت حرف تازه ای برای گفتن نداشت.
خورشید غروبش را در پس ابری نهان کرد،
و عاشقان بهانه های بسیار برای دلتنگی داشتند.
حالا شب از نیمه گذشته است دیگر.
خون را از افق آسمان شسته اند،
و کس خورشیدی را به انتظار نیست،
جز خورشید که تصویری مبهم از کاسه ای مسین
در رویای زربافت خود می بیند،
و سیاووشی که نگاهش در کاسه ی مس خونین است.
آژند اندازه گر
خوبه که نیست الدنگی مث چاورز بشه آیینه دق براش
همه چه گوارا می شویم...اگر بخواهیم!!!
همه چه گوارا می شویم...اگر بخواهیم!!!
سلام .پست های نخوانده را خواندم و جالب بود.مخصوصا اونی که از پشت پنجره نوشته بودی.امدم تولدت را تبریک بگم البته تاخیر مرا میبخشی.گرفتار بودم و فراموش کرده بودم .تولدت مبارک .چند تا شمع فوت کردی حالا؟ بغض داری زودیاک!سخت نگیر اینقدر .به این ماهی های بامزه نگاه کن .اسیرتر از اینا توی تنگ بلورین موجودی هست؟ فکر کن اگه اینا مثل اشرف مخلوقات!که من و شما باشیم عقل داشتند توی تنگ خودشان را حلق اویز میکردند.خوش به حالشون که نمیفهمند دنیا دست کیاست.مینا چطوره؟ بهش مراجعه کردم و دیدم خداوند چه در و تخته ای رو با هم جور کرده .قربون خدا برم که کارش رو خوب بلده...قلمش تند و تیز و منتقد بود و زیاد با روحیات من نمی خورد .حس غریبی به من داد .نمیدانم چرا ولی خیلی زود پنجره اش را بستم بی انکه اثری از خودم بجا بذارم...راستی پست فرجام اثر خودش رو گذاشت و چشماموبارانی کرد .خیلی خوشگل گریه مو در اورد .قلم خودت بود؟
مگه تو از چاورز نوشتی؟؟
چاورز الدنگ نیست؟؟
پس چی هست؟
اعلی حضرت؟؟
کسانی که دیکتاتورهای رنگ شده رو به ملتشون قالب می کنن الدنگ هستند از نظر من چاورز یا هرکسی ..
...
کاش ها زیاد است زیاد
باید هامان کجا رفته؟
سلام رفيق
آمدم
خواندم
رفتم
این هم ردپای من
آمدم
خواندم
رفتم
این هم رد پای من
اگر چه گوارا به جای تو بود کی رو رهبر خودش قرار میداد؟
دقیقا چیزی که میخواستم بگم همین بود. اینکه اون اصلا به دنبال یه رهبر نمیگشت که دنبالش راه بیفته. خودش دنبال افکار و عقایدش میرفت و تعریف جدید و متعالی خودش رو از انسانیت و مرد بودن به دست میاورد.
نمیدونم درباره ی من چی شنیدی یا منو چقدر میشناسی، ولی اگر به جای تو بودم درباره ی کسی که فقط از یک کانال اطلاعات درباره ش دارم این طور یک طرفه قضاوت نمیکردم.
Post a Comment