Saturday, April 3, 2010

برای معده ام

خسته ام از شل کن و سفت کن هایت


پ ن: تمام پرزهای داخل مغزم گاییده شد از بس من رو برادر خطاب کردین... اهای دخترانی که مرا میخوانید من از این کلمه احساس اشمئاز پیدا میکنم

11 comments:

میم said...

وقتی که به هیچ صراطی مستقیم نیستی، همین می شود

مهتا said...

به این زودی؟
چه اهمیتی داره کجا هستم.. اهل همین آب و خاکم قبلا شیرازی بودم البته !!.. همین

خـــآتون خــآموش said...

می بینم که معده ها به هم راه دارند...من که معده ام داغونه ...
گاهی یه شیرین بیان ترتیبش رو میده گاهی یه دل سیر زار زدن...
...

گلناز said...

آدم ها زود خسته مي شوند برادر!

خــآتون خــآموش said...

زیاد بهش اهمیت نده ...البته زیاد هم فکر نکن رفیق...درست میشه ....سلامتیت از همه چی مهمتره ..

خــآتون خــآموش said...

شما خون کیفت رو آلوده نکن برادر...اصلا از این به بعد دیگه نمیگیم برادر اصلا هر کی بگه برادر چیز شه ....باشه برادر؟؟؟ :دی


ما که میگیم رفیق ..پس در روند گاییده شدن ما بی گناهیم !!!

eL . said...

Shayad vase ine ke to ham "Aries" hasti , nah?

Anonymous said...

ذهن ما که خیلی وقت از مثل دهانمان گاییده شده ... اخوی :)

mina said...

خراب اشعارتم برادر:d

رویا said...

سلام و مرسی که امدی.رو به راهی ؟ مینا خوبه؟ به نظر اشفته می ایی..چرا؟

yahda said...

va khahar boodan!