پرم از تشویش و اضطراب
لبریز از اما و شایدی که روحم را میساید و مغزم را گا
از این تکلیف نا معلومیه روزمرگی های من نه تنها من
كه تنهايي را فرو گذاشتم بی فکر به این دلهره زالو صفت
امان از دستت که از سرم برداشته نمیشود
ملالی نیست گویا خوشی را سه پنج روزی بیش به قواره ما نیامده
پس رخت بیخیالی از تن میکنم و باز شبهای سگی را تا روزهای گربه ای
وق میزنم و خود کشی لحظه ای را پیش رو متحمل میشوم
لبریز از اما و شایدی که روحم را میساید و مغزم را گا
از این تکلیف نا معلومیه روزمرگی های من نه تنها من
كه تنهايي را فرو گذاشتم بی فکر به این دلهره زالو صفت
امان از دستت که از سرم برداشته نمیشود
ملالی نیست گویا خوشی را سه پنج روزی بیش به قواره ما نیامده
پس رخت بیخیالی از تن میکنم و باز شبهای سگی را تا روزهای گربه ای
وق میزنم و خود کشی لحظه ای را پیش رو متحمل میشوم
9 comments:
ruz maredi
سال نو و روزمرگیهای همیشه گی
na hamid emsal kheili etefaghat khobi bayad baramon ragham bokhore....in khabara nist emsal dige bayad haghemono az zendegi shode bezor begirim....
rakht jang beposho harif betalab
امان از دستش که هی از سرم برنمی دارد
ملال است این
ملال است
اولین اشعه های آفتاب
وحشتناک ترین اتفاقی ست که هر روز صبح
این زندگی سگی مرا
دوباره بیدار میکند..
این روزمرگی ها این روزسگی ها..
همه دست به دست هم میدهند
که نه به فکر پاچه گرفتن
که به دنبال استخوانی باشم در گوشه ای برای سق زدن تا اخر شب...
و حریص نوازشی که زبانم را تا آن
ته هایش
آویزان کنم برایش
که نشان دهم من چقدر باوفایم !!!!
و او با لگدی مرا از خلصه بیرون اورد..
چرا که خوشی را سه پنج روزی بیش به قواره روزگار سگی من نیامده ...
اما رفیق روزی این دندانها به کارم می آید .
ان روز است که همه را خواهم درید..
ان روز نشان خواهم داد همانقدر که حریص نوازشم
مغرور و وحشی ام...
روزی، روزگار سگی را به گا میدهم رفیق ....
رفیق من خوبم خیلی خوب...
من پارو نمیزنم ...
اما وا نمیدم...
می خوام شیرجه بزنم با تمام وجود..
این روزها ظاهرا کاری به من و شما ندارن،کلا گندند!
این لحظه ها را باید دچار بود.
دچارشان که نباشی یا باید پارس کنی یا میو میو.
Post a Comment