Tuesday, August 31, 2010

ادم و حوا

ترس و شهوت پلی به سوی زوال یا کمال
این است خصلت ناب بشری
با گونه های سرخ شده ،عمق جدیدی برای تجربه

Wednesday, August 25, 2010

تناسخ

در زندگی دوباره گربه ای خواهم شد
با میل شدید به خوردن پرتغال به جای موش
و اشتیاقی افزون به اب تنی در روزهای گرم تابستان


Thursday, August 19, 2010

يه لقمه غذای گرم

مجيد دایی شب جمعس پاشو میخوایم بریم سر قبر ننت
مجید: نه دایی من نمیام
عفت خانوم گفته یه بچه که ننش مرده واجبه که شب جمعه ها
بمونه کارای خونه رو انجام بده تا روح ننش شاد بشه
دایی زیر لب: ای تف به زات افریتت نامروت

Sunday, August 15, 2010

یه لقمه غذای گرم

دایی عباس: مجید دایی جون حال و بالت با با اقات و عفت خانم چطوره؟
: دایی از وقتی سر خاک ننم سنگ گذاشتیم دلنگرونیم حل شد که دیگه به چشم ننم خاک نمیره
اینجا هم زیاد مشکلی نیست فقط اسباب منو با ابرام نصف کرده رختهای ننم هم هر رو میپوشه
دایی عباس: پاشو بریم امشب خونه ما زن داییت خاگینه پخته
( اسم خاگینه اشک تو چشای مجید جمع کرد)
.0

Saturday, August 7, 2010

یه لقمه غذای گرم

میگن ادم از هرچی بدش میاد سرش میاد
هر سری ابرام دماغو کون نشور دور و بر مرضیه میپلکید
میخواستم خرخرشو با ناخنهام جر بدم
حالا بعد چهل روز از مردن ننم باس تا صبح صدای خرناسش رو تو اتاق و صدای ننش رو از اتاق بابام تحمل کنم
ولی خداییش خاگینه های ننم چیز دیگه ای بود

یه لقمه غذای گرم

پارسال شب عید من وننم،مرضیه و ننش عفت خانم بیوه حبیب قصاب و پسر گهش ابراهیم رفتیم حموم نمره
ننم در همون حال که داشت منو لیف میکشید یه جوک گفت و عفت خانم از زور خنده قارپی گوزید
حالا بعد چهل روز از مردن ننم عفت گوزو شده ننه خونه ما
دیگه چجوری سرم رو جلو مرضیه بالا بگیرم؟

يه لقمه غذای گرم

دوساعت نبود که از گورستون واسه چله ننه برگشته بودیم
بابا اومد گفت عفت خانوم از این به بعد با ما زندگی میکنه
ولی خاگینه های ننه چیز دیگه ای بود

Sunday, August 1, 2010

بايد پارو نزد .باید داد

سخت ترین کاردنیا انتخاب راهی از یک دو راهیه
که هر کدوم از اون راهها بخشی از زندگیتو ازت میگیره