Thursday, July 8, 2010

مغز کرم خورده

هميشه به سايه خودش هم شک داشت
پي برده بود که کاسه اي زير نيم کاسه هست
تا اينکه يه روز زنش رو تو اغوش سايش ديد

7 comments:

مهتا said...

مغز کرم خورده ..

Miss Ferii said...

هه!

خــآتون خــآموش said...

الان وقت فکر کردن به این چیزهاس اخه مرد ...تو الان دیگه باید خارججججج فکر کنی ....با لهجه بخون اون خارجش رو ....


معلومه که حسابی قاطی کردیا...

گلناز said...

كاش مي تونست سايه اش رو با دستاي خودش خفه كنه!

rasool moien said...

پس خورشید کجا بود؟
آخه می گن با اومدن نور سایه فراری میشه.

ميم.دال said...

دلم به خوب بودنتون اون سر دنيا خوشه رفيق

amu vahid said...

amu jun dg bayad bikhiyale sadegh beshi man mimunamo hedayato in mamlekate lakate