Thursday, December 10, 2009

به جان خودم

بابا من به کی قسم بخورم؟

چرا هیچکس حرفامو باور نمیکنه!

به جون خودم اون موقع ها وقتی سه یا چهارسالم بود با پیرمردها تو صف شیر سیگار میکشیدیم

نشون به اون نشون که شیر شیشه ای 5تومن بود و سیگار هما ویژه با دفترچه میدادن

اون موقعها اوقات تنهاییم رو میرفتم بالای بوم خونه 3طبقه بابا بزرگم تک وتنها چند ساعت مینشستم روی لبه و پاهام رو اویزون میکردم سمت کوچه

هروقت میخواستم از کسی قایم بشم میرفتم لب پنجرهطبقه بالا و پنجره رو باز میکردم و میرفتم بیرون روی لبه 20 سانتی بیرون پنجره میخکوب وایمیستادم

به جون جفتمون اون موقعها با پسر دایی قربان که هیچکس جز من نمیشناختش از پله های خونشون با دست پایین میومدیم

وقتی کاپشن یه سره سرمه ایم رو میپوشیدم میرفتم تو جوب میشستم تو بگو اگه یه ذره خیس میشدم

چرا الان نمیتونم این کارا رو بکنم؟

الان مث سگ از ارتفاع میترسم

حالم از خیس شدن به هم میخوره

پسر دایی قربان...... کجاست؟ دیگه سراغم نمیاد

چه کوفتی گرفتم پس؟؟؟؟

6 comments:

all said...

man nemidoonam che kooftit has
vali khob
moshakhasan
ye kooftit hass
kho labod oonmoghea ke to khoone daneshjoooi dashti manam dashtam ba masih sakht kar mikardam

kare bad :d

masih (chetfangdar) said...

سلام بابایی چه خبر ازچرا من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید پس اصلا گوه می خورم حرف بزنم ما که سخت دعوتت کردیم ولی خوب تو رو شوهر دادن سفر مجردی پشم راستی منم اون وقتا اشنو ویژه تحمل میکردم محسنم که اونوقتا سیگاری نبودن رو تجربه میداده ولی هر کوفتیت که شده مال منم شده فقط کاپشنامون سوراخ شده که دیگه از نشستن تو جوب میترسیم اونم که اصلا مهم نیست چون ماهم دیگه مهم نیستیم دوست داشتم دوستت دارم ولی از اونجایی که اینده رو ندیدم احتمالا دوستت خواهم داشت پدرود شاد یاور

گلناز said...

همه ي ما يه چيزيمون شده که ديگه هيچي حاليمون نيست! نه ارتفاع؛ نه خيسي؛ نه ريسک کردن؛ نه پسردايي قربان....

رویا said...

اوه چه اعجوبه ای بودی!سیگار در 3 سالگی ! خدا مرگم! حالا ترک کردی؟

roya said...

thanks for your comming mr zodiak.the best 4 you.

رسول said...

سلام
ممنون که به اردی بهشت آمدید ...
و تشکر ویژه برای نوشتن پستی درباره ی ترنس فوبیا ... بسیار سپاسگزارم
...
شاید من کمی متفاوت با شما باشم، کارهایی که در کودکی هراس داشتم الان دارم انجام می دهم ... دیگر از اینکه اینگونه باشم نمی ترسم.
اگر مایل باشید که یک دگرباش - گی - شما را در وبلاگش لینک کند برایم کامنت بگذراید چون خیلی دوست دارم شما را در لینکدونی خودم داشته باشم اگر برای شما کمی عجیب بودن من ناراحت کننده نباشد
شادزی